ناگفته هایی از دهه های قبل از انقلاب 57


ناگفته هایی از دهه های قبل از انقلاب 57


نگاهی عمیق تر به اتفاقات ایران در دهه های ۲۰ و ۳۰

گروه فدائیان اسلام یا سازمان تروریستی فدائیان اسلام

نقش روحانیت در اتفاقات تاسف بار آن دوران

همکاری دستگاه رو حانیت با دربار در سرکوب خونین   توده ایها و بهائیان

----------------------------------------------------------------------------


شروع فعالیت فداییان اسلام


سید مجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی در ١٣٠٤ در تهران متولد شد . پس از دبستان، دبیرستان صنعتی آلمانهارا به اتمام رساند و در سال ١٣٢١ به استخدام شرکت نفت در آمد. او در آبادان زندگی می کرد. طرفداران واعضای قدیمی سازمان« فداییان اسلام » افسانه های بی پایی پیرامون زندگی سید مجتبی میرلوحی نقل می کنند که مورد تردید همه کارشناسان تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است .

به هر روی سید میرلوحی پس از مدتی به بغداد واز آنجا به نجف می رود . ظاهراً در نجف به حوزه درس مرتجعترین روحانی آن زمان آیت الله امینی صاحب الغدیر راه می یابد و مورد توجه وی قرار می گیرد.
میرلوحی پس از مدت کوتاهی از نجف به بغداد و از بغداد به آبادان می رود و در همین شهر که در اشغال قوای نظامی انگلیس و پلیس جنوب انگلیسیها بود به تبلیغات و سخنرانی مشغول می شود . وی سفرهایی نیز به مهمترین مناطق نفتی کشو ر مانند آبادان و اهواز و آغاجاری که بطور کلّی تحت نظارت انگلیسیها بود می کند و به سخنرانی برای کارگران می پردازد .

حیرت انگیز اینکه فرمانده ارتش و پلیس انگلیس نه تنها مانع فعالیت وی نمی شوند و سیدمیرلوحی را دستگیر نمی کنند، بلکه کامیونی در اختیار وی می گذا رند تا طرفدارانش را از این شهر به آن شهر انتقال دهد!
ورود سید میرلوحی به آبادان که ظاهراً دشمن انگلیس بود با بازگشت آیت الله بروجردی، آیت الله ابوالقاسم کاشانی و سید ضیاء الدین طباطبایی که به داشتن روابط عمیق با انگلیسیها اشتهار داشت و از عوامل مهم کودتای سوم اسفند بود،به ایران همزمان بود.
در زمانی که میرلوحی ٢١ ساله بود به نزد آیت الله بروجردی به قم رفت . آثار زنده یاد محقق و مورخ دانشمند احمد کسروی خواب راحت از چشمان مرتجعین و متولیان فرقه شیعه ربوده بود . می گویند برخی از کتابهای کسروی به دست آیت الله حاج آقا حسین بروجردی می رسد و او« حکم ارتداد نویسنده کتاب را اعلام می کند »

سید میرلوحی با عده ای به تهران نزد احمد کسروی می رود و با وی در جلسات متعددی به مباحثه و مجادله میپردازد. مباحثات ساده لوحانه میرلوحی با دانشمندی چون احمد کسروی نتیجه دلخواه را به بار نمی آورد وحتی همراهان سید میرلوحی بنا به گفته طرفداران خود او پایه ایمانشان سست می شود و سید را در مقابل کسروی به مسخره می گیرند و کار به آنجایی می رسد که بین آنان.« دو دستگی ایجاد می شود »
سید میرلوحی با خشم احمد کسروی را در حضور دیگران به مرگ تهدید می کند و جلسه را ترک می گوید . پس از چند روز سید میرلوحی بوسیله روحانیون به یک کلت مجهز می شود و در میدان حشمت الدوله کسروی را هدف گلوله قرار می دهد . کسروی زخمی می شود . میرلوحی دستگیر می گردد ولی با نفوذ آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی بعد از دو ماه بازداشت محترمانه به قید کفالت و مانند یک قهرمان آزاد می شود . از همین زمان گوش ایرانیان با نام سازمان تروریستی   « فداییان اسلام » آشنا می گردد.
 حاج مهدی عراقی از نخستین اعضای فداییان اسلام و از سران سازمان تروریستی « هیئتهای مؤتلفه اسلامی » و آنگاه از سران « انقلاب اسلا می » و دوست و یار نزدیک آیت الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ضمن بیان خاطرات خود پیرامون « فداییان اسلام » به وضوح چگونگی تأسیس و پایگاه اخلاقی و اجتماعی اعضای « فداییان اسلام » را چنین شرح می دهد  :
سید [مجتبی میرلوحی ] وقتی از زندان  بیرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک »گروهی، یک جمعیتی را به وجود بیاورد برای مبارزه . این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مخلّ آسایش محلات بوده اند، مثل اوباشها که توی محلات هستند، گردن کلفتها، لاتها . به حساب آنها که عر بده کشهای محلات بوده اند ... این بود دوستانی که به دور مرحوم نواب جمع شده بودند، اکثر آنها مرحله اول از اینجور افراد بودند  و  حاج مهدی عراقی علت انتخاب « اوباشها » را در « متدین »  بودن آنان می داند و ندانسته تقسیر دقیقی از اندیشه های دینی مبارزین اسلامی و حاکمان کنونی ایران ارائه می دهد.
به هر روی، احمد کسروی مورخ پر آوازه ایران همراه با منشی خود محمد تقی حدادپور در بیستم اسفند ١٣٢٤ توسط سید حسین امامی از اعضای فداییان اسلام در کاخ دادگستری در تهران به قتل رسید .
پس از قتل احمد کسروی اولین اعلامیه سید مجتبی میرلوحی با نام مستعار« نواب صفوی »و با عنوان سازمان « فداییان اسلام »منتشر شد .
سازمان فداییان اسلام در حقیقت یک سازمان تروریستی بود .
دستورالعملی که به آنان دا ده شده بود این بود که کشور را از سقوط به دامان کمونیستها حفظ نمایند . آنان نه تنها در فکر براندازی شاه نبودند، بلکه با ترور سیاستمداران و روشنفکران میل داشتند که شاه و دولتهای او را در مقابل کمونیستها حفظ کنند و به اجرای احکام مذهبی مجبور نمایند.

نواب صفوی و سازمان تروریستی فداییان اسلام به فعالیتهای نیمه مخفی خود ادامه داد و در سالهای ١٣٢٧ تا ١٣٣٤در همه تحولات سیاسی ایران نقشی ماجراجویانه و جنایتکارانه و در دراز مدت تأثیری بس مخرب و خطرناک برجای نهاد .


این جنایتکارانِ مقدس، رزم آرا نخست وزیر و دکتر زنگنه رییس دانشگاه تهران را(اسفند ١٣٢٩ در مسجد شاه ) ترور کردند و با ترور نافرجام علاء نخست وزیر، رعشه بر جان حکومت متزلزل شاه و دولتهای وی انداختند . فداییان اسلام ابزار شومی برای نقشه های استعماری در ایران گشتند که پیامدهای ویرانگر آن را در سراسر سالهای حکومت اسلامی در ایران به وضوح می بینیم

با تأسیس و ادامه آزادانه فعالیت سازمان« فداییان اسلام »  شاه و رجال سیاسی ایران ساده لوحانه در تله سیاست جنگ سر د قدرتهای خارجی و همچنین قشر قدرتمند ارتجاع مذهبی افتاده و از پیامدهای خطرناک و تأثیر دراز مدت آن در جامعه سنّتی ایران بی خبر ماندند



ترورهای فداییان اسلام


 در اواخر پاییز ١٣٢٢ ) کنفرانس تهران با حضور روزولت رییس جمهور آمریکا، استالین نخست وزیر اتحاد جماهیر شوروی و چرچیل نخست وزیر انگلیس تشکیل شد و سران مذکور موافقت کردند که شش ماه پس از جنگ قوای خود را از ایران خارج کنند . ارتش انگلیس و آمریکا در مارس ١٩٤٥ ایران را طبق معاهده کنفرانس سران درتهران ترک کردند . اما دولت استالینیستی شوروی ضمن اعلامیه کوتاهی به بهانه اینکه اوضاع بعضی نواحی شمال ایران مبهم و مغشوش است، نیروهای خود را در آذربایجان نگاهداشت.


در همین دوران قاضی محمد در نوحی کردنشین فرقه دموکرات کردستان  و جعفر پیشه وری در آذربایجان فرقه دموکرات آذربایجان را برپا کردند و کوس خودمختاری زدند.
ارتش ایران به تنهایی توانایی ایجاد نظم را در نواحی شمال غربی ایران نداشت و سرانجام با خدعه کارساز قوام السلطنه مبنی بر وعده اعطای امتیاز نفت شمال به اتحاد شوروی، دولت شوروی از یکسو ارتش خود را در ١٩٤٦ ازایران خارج ساخت و از سوی دیگر پشت فرقه دموکرات » را خالی گذاشت . پس از این، افراد « فرقه دموکرات آذربایجان»و « فرقه دموکرات کردستان »به شوروی فرار کردند

 اتحاد شوروی تقاضای واگذاری امتیاز نفت شمال را از ایران داشت و حزب توده در ارگانهای رسمی خود ازمنافع مشروع شوروی دفاع می کرد

در ٢٤ اسفند 1329 در جلسه علنی شورای ملّی طرح ملّی شدن صنعت نفت به پیشنهاد جبه ملّی به اتفاق آراء به تصویب رسید.در ٢٨ اسفند ١٣٢٩ دکتر عبدالحمید زنگنه رییس دانشکده حقوق و وزیر سابق فرهنگ هنگام خروج از دانشکده حقوق هدف گلوله شخصی به نام نصرت الله قمی از سازمان فداییان اسلام قرار گرفت و به سختی مجروح شد و پس از چند روز در بیمارستان جان سپرد.

حسین علاء در ٦ اردیبهشت ١٣٣٠ پس از یک ترور نافرجام از جانب فداییان اسلام به علت ناتوانی در حل بحران نفت و فشار دولت انگلیس از نخست وزیری کناره گیری کرد و در ٧ اردیبهشت دکتر محمد مصدق به نخست وزیری رسید. در ٩ اردیبهشت طرح قانونی اجرای اصل ملّی شدن صنعت نفت به تصویب مجلس رسید و هیئت دولت مأمور اجرای قانون شد. اختلاف با شرکت نفت انگلیس بالا گرفت و روابط ایران و انگلیس به کلّی قطع شد.


در ١٦ مرداد ١٣٣١ طرح یک مادّه ای با قید سه فوریت برای عفو و آزادی خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا به تصویب رسید به این شرح :مادّه واحده : چون جنایت حاجی علی رزم  آرا و حمایت ا و از اجانب بر ملت ایران ثابت است بر فرض آنکه قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملّت بیگناه و تبرئه شناخته می شود این طرح را ٢٧ تن از جمله دو تن استادان دانشکده حقوق دانشگاه تهران : دکتر  شایگان و دکتر سنجابی امضا کرده بودند

خلیل طهماسبی در ٢٤ آبا ن ١٣٣١ از زندان آزاد شد و پس از زیارت شاه عبدالعظیم به ملاقات آیت الله کاشانی که فتوای قتل رزم آرا را داده بود شتافت

مجلس سنا به درستی با لایحه عفو خلیل طهماسبی و لایحه مفسد فی الارض شناختن احمد قوام و ضبط اموال وی مخالفت کرد و آن را خلاف قانون اساسی و قوانین کیفری کشور دانست.
اما جبه ملّی به ساخت و پاخت پنهانی خود با آیت لله کاشانی، حامی سازمان تروریستی فداییان اسلام، مشغول بود و توجهی به زیر پا گذاشتن قانو ن اساسی و استقلال دادگستری و رعایت اجرای عدالت حقوقی کشور نداشت . جالب توجه آنکه جبه ملّی بعدها قتل رزم آرا را به دربار نسبت می داد و هنوز این شایعه بی پا بر سر زبانهاست.

مخالفت مجلس سنا با دو لایحه نامبرده سبب شدکه جبه ملّی برای تنبیه سناتورها طرحی به مجل س برد و تقلیل مدت مجلس سنا را از چهار سال به دو سال به قید دو فوریت در همان روز به تصویب رسانید. مجلس سنا تعطیل شد.
دکتر مصدق با همه تدابیری که به کار برد و  نتوانست بحران اقتصادی کشور را برطرف نماید در سراسر کشور هرج و مرج حکمفرما شده بود و یک بلاتکلیفی عمیقی در جامعه ایران احساس می شد . شاه با صلاحدید کرمیت روزولت مأمور عالیرتبه سازمان سیا مجبور به اتخاذ عمل شد و در ٢٥ مرداد ١٣٣٢ فرمان برکناری دکتر مصدق را از نخست وزیری صادر کرد و سپهبد فضل الله زاهدی را به نخست وزیری برگزید
دکتر محمد مصدق به فرمان برکناری خویش وقعی نگذاشت و شاه به رُم رفت . کمیته مرکزی حزب توده طی اعلامیه ای سرنگونی سلطنت و ایجاد « جمهوری دمکراتیک »را خواهان شد . رهبران مذهبی و جامعه ایران مشتاق بازگشت شاه بود . آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی هر دو برای سلامت شاه و دوری وی از کشور مجالس روضه خوانی وعزاداری برپا کردند و به قول مخالفان کودتا
بر سر منابر « روضه دو طفلان مسلم » می خواندند . آیت الله بروجردی  نخستین کسی بود که به شاه تلگراف فرستاد و شاه را به بازگشت به ایران فرا خواند . وی در تلگرافی به تیمسار زاهدی او را« حافظ بیضه اسلام »نامید و در سرکوب دشمنان دین آرزوی موفقیت کرد . کودتای ٢٨ مرداد١٣٣٢  به پیروزی رسید. دکتر مصدق بازداشت شد و شاه به ایران بازگشت.
دکتر مصدق به سه سال زندان و سپس تحت نظر تا آخر عمر در احمدآباد زندگی کرد . حزب توده و شبکه نظامی حزب قلع و قمع شد و عده ای از اعضای نظامی و غیرنظامی آن تیرباران شدند.
آیت الله بروجردی و روحانیونی چون آیت الله کاشانی، بهبهانی، میلانی و دیگر آیات عظام پس از کودتای ٢٨ مرداد نه تنها از محاکمات دادگاه نظامی و عملیات خشونت بار فرمانداری نظامی انتقادی نکردند، بلکه عملاً به تأیید آن می پرداختند و سرکوب خونین حزب توده را یک پیروزی برای دوام و استحکام مذهب در ایران می دانستند.
پس از کودتای ٢٨ مرد اد فضای اجتماعی ایران ظاهری مذهبی گرفت و روحانیون بخش مهمی از قدرت حکومتی ایران شدند . نفوذ آنان در روند محاکمات دادگاه نظامی چه در محاکمه دکتر مصدق و چه در محاکمه دیگر رجال سیاسی و اعضای حزب توده به وضوح دیده می شد.

تیمسار آزموده با توافق روحانیون بارها سعی کرد در دادگاه نظامی، دکتر مصدق را به ارتداد و کفر و خیانت به مذهب اسلام و براندازی حکومت مشروطه ایران » متهم کند و تا آنجایی پیش رفت که دکتر مصدق را به بی دینی متهم « کرد تا اعضای فداییان اسلام و اوباش چاله میدان که در جلسه دادگاه حاضر بودند تحریک شوند و به از بین بردن دکتر مصدق اقدام نمایند
کودتای ٢٨ مرداد هر چند به ظاهر برای شاه پیروزی و سپس قدرت را به ارمغان آورد، ولی وی را از تخت پادشاهی مشروطه به زیر کشید و همردیف سیاستبازان روزگار خود قرار داد . خروج مخفیانه و به قول مخالفانش فرار شاه به رُم چهره اجتماعی وی را در میان مردم خدشه دار ساخت . به ویژه آنکه کودتا وسیله بیگانگان طراحی شده و باهمکاری عوامل داخلی به پیروزی رسیده بود . به هر روی، کودتای ٢٨ مرداد زخم عمیقی در عمق اجتماع ایران ایجاد کرد و نیز اعتماد به نفس شاه را از او گرفت.
شاه برای بازسازی جایگاه و استمرار پادشاهی خود از همه امکانات اقتصادی، سیاسی، اداری، نظامی و فرهنگی کشور سود می برد و در اوج قدرت به جای آنکه در پی استحکام اصول قانون اساسی کشور مشروطه باشد به خودشیفتگی دچار و بدل به دیکتاتوری علاقمند به اصلاحات و رفورم با پنجه های آهنین گشت . وی هرگونه انتقاد را   حتی از جانب کسانی که به او و نظام مشروطه وفادار بودند، ناشنیده می گرفت و منتقدین را زیر عنوان اقدام علیه امنیت کشورتار و مار می کرد و از خود می راند.

سرکوب بهائیان

در دو دهه بیست و سی تعقیب اقلیتهای مذهبی به ویژه بهاییان به بهانه مخالفت با افکار شبه مذهبی و چپگرایی،دولتهای پس از شهریور ١٣٢٠ و شاه را در کوره راه« امت اسلامی » انداخت و آنها را آشکارا در مخالفت با آرمانها انقلاب مشروطیت و اصول قانون اساسی دولت مشروطه قرار داد . تقریباً همه رجال سیاسی، وابسته و ملّی، به گسترش این بیراهه سیاسی کمک شایانی کردند و به بیگانه ساختن جامعه مدنی ایران از آرمانهای دموکراتیک جنبش مشروطیت ایران شتاب بخشیدند . فرصت مغتنمی برای استحکام دموکراسی در ایران از دست رفت و کسب ر أی مردم
برای پشتیبانی از اصلاحات و رفورم، حتا در محدوده کنترل شده آن، از چنگ شاه و دولت خارج گردید.

با خروج رضا شاه، رضا شاه زدایی با شدت هر چه تمامتر آغاز گردید . دستگاه روحانیت چون موریانه به خاییدن ارکان دموکراسی مشغول شد و تمامی جلوه های زندگی مدرن و اندیشه« تجدد، ترقی و آزادیخواهی » بازیچه دست قدرتهای ارتجاعی در ایران گردید

. دستگاه روحانیت  با کمک همه زمامداران پس از شهریور ٢٠ در پی بازگشت زنان به زیر چادر و چاقچور و خواستار تعطیلی مدارس مختلط بود . کانونها و انجمنهای تبلیغات اسلامی برای نشر« حقایق و احکام اسلامی » در سراسر کشور افتتاح گردیدند و به انتشار جزوات و روزنامه های دینی روزانه، هفتگی و ماهانه با پسوند « اسلامی » و یا « اسلام »  مشغول شدند.


در مجموع، عقده دیرینه آخوند پس از ظهور جنبش بابی و سپس بهایی در ایران سر باز کرد و میدان برای ابرازنفرت و دشمنی علیه اقلیتهای مذهبی به ویژه بهاییان و همچنین برای براندازی اندیشه« بیداری و روشنگری ایرانیان » فراختر گردید

« تبلیغات اسلامی » و« تعلیمات دینی ». با پافشاری مراجع در برنامه دروس دبستانها و دبیرستانها گنجانده شد . تمامی این فعالیتها در تهران و شهرستانها در ده ه بیست و پس از آن، گردِ محور مخالفت با بهاییان، احمد کسروی و طرفدارانش و حزب توده و هوادارانش دور می زد که زیر نظر دولت و در بیشتر مواقع با کمک دولت انجام می گرفت

 در حقیقت این دستگاه روحانیت بود که فکر « دایی جان ناپلئون »را در ایران ریشه دار ساخت که هر چه  در ایران انجام می گیرد ساخته قدرتهای خارجی است آثار جعلی و ساختگی چون یادداشتهای کینیاز دالگورکی»   که ساخته قلم خیال پرداز علی جواهر کلام است با کمک مالی آستان قدس رضوی چاپ و انتشار یافت .

((دراشتهای کینیازدالگورکی »علی جواهر کلام تلاش می کند جنبش باب و بها را به روسیه تزاری منتسب کند))این کتاب تنها یکی از ترفندهای دستگاه روحانیت بود.
 شایع کردن اینکه« هر اندیشه غیراسلامی ساخته بیگانگان است » از مغز کپک زده ملایان آن زمان سرچشمه می گیرد . آنها همواره میل داشته اند آنچه را اسلامی نیست و مانعی برای قدرت گیری دکانداران دین شیعی در ایران میشود، ضد ایرانی و بیگانه بخوانند .
این بیگانه سازی مزوّرانه و حی له گرانه و پراکندن تخم نفاق و دشمنی تنها دامن اقلیتهای دینی و یا احزاب مترقی و چپ مستقل را نگرفت، بلکه خود دولت و حکومت مشروطه نیز در دراز مدت به
زیر سئوال رفت و سبب شد که سرانجام ملایان در سطح وسیعی انقلاب مردمی مشروطیت ایران را که علیه قدرت روحانیت و حکو مت استبدادی قاجاریه انجام گرفته بود، از ساخته های روس و انگلیس بنامند و به تبلیغ این فکر بی پا بپردارند که حکومت مشروطه و قوانین غیرشرعی از بنیان با دین مبین اسلام و تاریخ ایران در تضاد است.
واعظ  معروف حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در خاطرات خود یادآور شده است که سخنرانیهای او علیه بهاییان با توافق قبلی آیت الله بروجردی و محمد رضا شاه صورت گرفت .به خواسته آیت الله بروجردی بلافاصله پس از ٢٨ مرداد تعقیب بهاییان در رمضان۱۳۳۴ آغاز شد
مراکز بهاییان در تهران و شهرستانها به دست دولت افتاد در تهران تیمسار باتمانقلیچ رییس ستاد بزرگ ارتشتاران و تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران در مقابل دوربین خبرنگاران خارجی و داخلی کلنگ در دست گرفتند و گنبد مرکز بهاییان را خراب کردند
آیت الله سید محمد بهبهانی در تلگرافی به شاه ازبستن کانون فساد دینی و مملکتی ... به وسیله ارتش اسلام تشکرات صمیمانه تقدیم و آن را عیدی از اعیاد مذهبی برشمردشاه در جواب آیت الله بهبهانی خاطرنشان ساخت : بطوری که مکرر از ما شنیده اید همیشه خود را در اجرای مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه این توفیق را از خداوند متعال خداوند خواهانیم    آیت الله بروجردی در تلگرافی به شاه نوشت :.« عزّ شأنه، دیانت مقدسه اسلام و سلطنت ایران را از.« گزند دشمنان و اخلالگران حفظ فرموده ، وجود مبارک را برای مسلمین مستدام دارد


پس از پایان ماه رمضان ١٣٣٤ خورشیدی علمای اعلام و ائمه جماعت و همه وعاظ و مبلّغین اهل منبر و همچنین نماینده آیت الله بروجردی در منزل آیت الله خوان ساری جمع شدند و پس از شور و مشورت، شرکت کنندگان در آن جلسه در نامه ای به « حضور اعلیحضرت همایونی » نوشتند و خواهان تسریع و یکسره کردن کار بهاییان در ایران شدند.
علمای اعلام در آن نامه وفاداری خود را به سلطنت با آب وتاب بیان کردند و از شاه خواستند که کار بهاییان را نیز مانند سرکوب خونین توده ایها به پایان رسانند تا« دیگر استخوان لای زخم گذاشته نشود »
مبارزه برای پاکسازی ایران از وجود « بهاییان  آرام آرام تبدیل به جنبش ضد غربی و ضد آمریکایی شد و نهایتاً در طول چند دهه تبدیل به مبارزه برای سرنگونی سلطنت پهلوی در ایران گردید.»

هیچ نظری موجود نیست: