باسلام به همه دوستان
چندی پیش دوست عزیزمان (نویسنده وبلاگ آگاهی) مطلبی با عنوان امروز چه باید کرد منتشر کرد که دوستان دیگر نظرات خود را بیان کردند
در پاسخ به اینکه امروز چه باید کرد باید اول بدانیم که امروز چه میخواهیم.
چندی پیش دوست عزیزمان (نویسنده وبلاگ آگاهی) مطلبی با عنوان امروز چه باید کرد منتشر کرد که دوستان دیگر نظرات خود را بیان کردند
در پاسخ به اینکه امروز چه باید کرد باید اول بدانیم که امروز چه میخواهیم.
خاطرم هست که در روزهای آغازین اعتراضات خیابانی که بسیاری از هموطنانمان با شبکه های bbc , voaتماس میگرفتند زمانی که مجری از آنها میپرسید که شما چه میخواهید ؟ هدفتان چیست؟ پاسخ شفافی نمیدادند . بهتر است بگویم که پاسخ شفافی نداشتند. چون حقیقتآ نمیدانستند که چه میخواهند. خب تا حدودی طبیعیست چون اعتراضات خیابانی یکباره و بدون پیش زمینه قبلی شکل گرفت و خب فرصتی برای هدفسازی و برنامه ریزی نبود, و کسی هم توقع چنین واکنشی از دستگاه حاکمیت نداشت.
اما امروز که بیش از یکسال از ظهور جنبش سبز میگذرد و ماهیت حکومت در مقابله با خواسته های سیاسی مردم بر همه ی ما روشن شده است چه باید کرد؟!
تا زمانی که افکار ,اهداف,اشعار حول محور انتخابات 88 میچرخد هیچ اتفاق مثیتی رخ نخواهد داد. جنبش سبز در صورتی میتواند موفق شود که یک جنبش فراگیر مدنی شود. یعنی جنبشی متشکل از جنبش دفاع از حقوق زنان, جنبش دفاع از حقوق کارگران, جنبش دفاع از حقوق اقلیتهاو دهها مورد دیگر که هرگاه توانستیم این اهداف را در جنبش سبز بگنجانیم آن وقت یک جنبش فراگیر هدفمند داریم که حمایت اقشار مختلف جامعه را درپی دارد.
تصور کنیم که اگر جنبش سبز با ایمان به اینکه دفاع از حقوق اقشار گوناگون جامعه در اولویت اهداف قرار دارد گام بردارد و نیازهای آنان را نیاز خود بداند و از حمایت میلیونی کارگران,بازاریان,اقلیتهای دینی و مذهبی, فعالین حقوق زنان و سایر اقشار معترض جامعه برخوردار شود کدام حکومت توان سرکوبشان را خواهد داشت؟
یک جنبش سیاسی صرف هرگز نمیتواند به ثمر برسد . زیرا همه ی مردم که سیاسی نیستند. همه مردم که خواهان دموکراسی نیستند.دغدغه همه مردم که محدودیتهای سیاسی نیست. البته درست است که ریشه همه مشکلات جامعه را باید در سیاست یافت. اما آیا مشود همه ی توده ها را در مسیر فعالیتهای سیاسی که در کشور ما بازی مرگ و زندگیست متحد کرد؟ فعالیتهای مدنی بسیار موثر تر از فعالیتهای سیاسیست اینگونه فعالیتها اگر هدفمند باشد در بلند مدت به دستاوردهای بزرگ سیاسی می انجامد
هرزمانی که توانستیم اقشار مختلف جامعه را از حالت انفعالی خارج کنیم و برای احقاق حقوق قانونیشان آنها را متحد کنیم. بدون اینکه فعالیت سیاسی انجام شود. قدم به قدم به دموکراسی نزدیکتر میشویم. دوستان اشتباه نکنیم برای بدست آوردن دموکراسی بیشتر از فعالیت سیاسی به فعالیت اجتماعی نیاز داریم. چون دموکراسی باید در قلب جامعه ظهور کند.دموکراسی را ملتها بوجود می آورند, نه دولتها.در دهه های اخیر فعالیت در قالب جنبشهای کارگری یکی از موثر ترین اقدامات در زمینه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در جهان بوده.البته هدف این نیست که یک جنبش سیاسی از نیازها و مشکلات اقشار جامعه در جهت مقاصد خود سوء استفاده کند و با استفاده از شعار های دلفریب و هیجانت آنان توده ها را در جهت دستیابی به اهداف خاص خود بسیج کنند(کاری که انقلابیون 57 انجام دادند). هدف این است که نیازهای اقشار گوناگون جامعه شناسایی شود و آنان را در راه رسیدن به حق و حقوقشان یاری کنند.
برای چنین فعالیتهایی هم نیاز نیست که حتما یک شخص یا گروه زبده از فعالین سیاسی اجتماعی رهبری یک ملت را به عهده گیرند.
مگر لنین که بود ؟آیا جز این است که لنین فعالیتش را از زمان دانشجویی با چند تن از همکلاسیهایش شروع کرد؟!
خوشبختانه امروز اکثریت قشر دانشجوی ما روشنفکر هستند و در اکثر دانشگاهها فعالیتهای دانشجویی انجام میگیرد. اما این فعالیتها به تنهای کامل نیست. هرزمان که جنبش دانشجویی به شکلی هدفمند با جنبشهای بیرون از دانشگاه همسو شد و از فعالیتهای صرفآسیاسی به اجتماعی مبدل شد تاثیرش را در جامعه خواهیم دید.
شروع همه جنبشها از گروههای کوچک ولی هدفمند بوده. در قلب جامعه نفوذ کردند در گذر زمان از میان این گروههای کوچک رهبرانی بزرگ زاده میشوند.
تصور کنیم که اگر جنبش سبز با ایمان به اینکه دفاع از حقوق اقشار گوناگون جامعه در اولویت اهداف قرار دارد گام بردارد و نیازهای آنان را نیاز خود بداند و از حمایت میلیونی کارگران,بازاریان,اقلیتهای دینی و مذهبی, فعالین حقوق زنان و سایر اقشار معترض جامعه برخوردار شود کدام حکومت توان سرکوبشان را خواهد داشت؟
یک جنبش سیاسی صرف هرگز نمیتواند به ثمر برسد . زیرا همه ی مردم که سیاسی نیستند. همه مردم که خواهان دموکراسی نیستند.دغدغه همه مردم که محدودیتهای سیاسی نیست. البته درست است که ریشه همه مشکلات جامعه را باید در سیاست یافت. اما آیا مشود همه ی توده ها را در مسیر فعالیتهای سیاسی که در کشور ما بازی مرگ و زندگیست متحد کرد؟ فعالیتهای مدنی بسیار موثر تر از فعالیتهای سیاسیست اینگونه فعالیتها اگر هدفمند باشد در بلند مدت به دستاوردهای بزرگ سیاسی می انجامد
هرزمانی که توانستیم اقشار مختلف جامعه را از حالت انفعالی خارج کنیم و برای احقاق حقوق قانونیشان آنها را متحد کنیم. بدون اینکه فعالیت سیاسی انجام شود. قدم به قدم به دموکراسی نزدیکتر میشویم. دوستان اشتباه نکنیم برای بدست آوردن دموکراسی بیشتر از فعالیت سیاسی به فعالیت اجتماعی نیاز داریم. چون دموکراسی باید در قلب جامعه ظهور کند.دموکراسی را ملتها بوجود می آورند, نه دولتها.در دهه های اخیر فعالیت در قالب جنبشهای کارگری یکی از موثر ترین اقدامات در زمینه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در جهان بوده.البته هدف این نیست که یک جنبش سیاسی از نیازها و مشکلات اقشار جامعه در جهت مقاصد خود سوء استفاده کند و با استفاده از شعار های دلفریب و هیجانت آنان توده ها را در جهت دستیابی به اهداف خاص خود بسیج کنند(کاری که انقلابیون 57 انجام دادند). هدف این است که نیازهای اقشار گوناگون جامعه شناسایی شود و آنان را در راه رسیدن به حق و حقوقشان یاری کنند.
برای چنین فعالیتهایی هم نیاز نیست که حتما یک شخص یا گروه زبده از فعالین سیاسی اجتماعی رهبری یک ملت را به عهده گیرند.
مگر لنین که بود ؟آیا جز این است که لنین فعالیتش را از زمان دانشجویی با چند تن از همکلاسیهایش شروع کرد؟!
خوشبختانه امروز اکثریت قشر دانشجوی ما روشنفکر هستند و در اکثر دانشگاهها فعالیتهای دانشجویی انجام میگیرد. اما این فعالیتها به تنهای کامل نیست. هرزمان که جنبش دانشجویی به شکلی هدفمند با جنبشهای بیرون از دانشگاه همسو شد و از فعالیتهای صرفآسیاسی به اجتماعی مبدل شد تاثیرش را در جامعه خواهیم دید.
شروع همه جنبشها از گروههای کوچک ولی هدفمند بوده. در قلب جامعه نفوذ کردند در گذر زمان از میان این گروههای کوچک رهبرانی بزرگ زاده میشوند.
ایا واقعآ تشکیل یک گروه کوچک باانگیزه و خلاق و هدفمند که فعالیتهای کوچک خود را مثلا با هدف شکل گیری جنبشی در دفاع از حقوق کارگران یا حقوق زنان, شروع کند (به دور از هرگونه فعالیت سیاسی ) و باشناسایی افراد فعال در شهرهای دیگر که بطوری هدفمند و همسوی با یکدیگر این مجموعه های کوچک را پیش برند و در طولانی مدت تبدیل این گروههای کوچک به کروههای بزرگتر کاری نشدنیست؟؟ همه میدانیم امروز سپاه پاسداران به یکی از دشمنان ملت ما تبدیل شده است,(تمامی پروژه ها و صنایع سودآور کشور ما دردستان این ارگان است. از سهام مخابرات گرفته تا پروزه های کلان در منطقه عسلویه ,واردات دخانیت که انحصارآ در اختیار سپاه است .بخش وسیعی از واردات و صادرات کشور در اختیار سپاه است.و دهها مورد دیگر که قبلآ ذکر شده.که هیچگونه فضایی برای فعالیت بخشهای خصوصی و مردمی باقی نمانده است. ) آیا شناساندن فعالیتهای اقتصادی و سیاسی این ارگان که تمامآ ضایع شدن حقوق مادی و معنوی مردم را در برداشته و با ارائه راهکارهای مناسب مبارزه مدنی در جهت تضعیف پایگاههای اقتصادی این ارگان در داخل کشور کاری نشدنیست؟!
برای اینگونه فعالیتها بارها راهکارهایی ارائه شد . از بعضی از دوستان وبلاگ نویس دعوت به همکاری به عمل آمد اما متاسفانه کسی دست یاری دراز نکرد,
همه فقط شعار میدهند و منتظر نشسته اند تا گذر زمان شرایط را تغییر دهد. ایا گذر زمان همیشه شرایط را به نفع ماتغییر میدهد. ؟ تکلیف سالهای طلایی عمر که به انتظار تغییر هدر رفت چه میشود؟
ایا امروزدر قبال سرنوشت خود و خانواده خود, سرنوشت این سرزمین, سرنوشت نسلهای آینده احساس مسئولیت نمیکنیم؟
ایا فقط معترض بودن به شرایط کنونی کافیست؟
اینجاست که فرق انسان روشنفکر با دیگران نمایان میشود. انسان روشنفکر در قبال جامعه و مردم احساس مسئولیت میکند. رسالتی بر دوش خود احساس میکند و به آن جامه عمل میپوشاند. بی آنکه به فکر نتیجه امروز باشد . او به فردا مینگرد. و در جهت تعالی بخشیدن به آگاهی جامعه گام بر میدارد. ایا امروز احساس میکنیم که روشنفکر هستیم؟
همه فقط شعار میدهند و منتظر نشسته اند تا گذر زمان شرایط را تغییر دهد. ایا گذر زمان همیشه شرایط را به نفع ماتغییر میدهد. ؟ تکلیف سالهای طلایی عمر که به انتظار تغییر هدر رفت چه میشود؟
ایا امروزدر قبال سرنوشت خود و خانواده خود, سرنوشت این سرزمین, سرنوشت نسلهای آینده احساس مسئولیت نمیکنیم؟
ایا فقط معترض بودن به شرایط کنونی کافیست؟
اینجاست که فرق انسان روشنفکر با دیگران نمایان میشود. انسان روشنفکر در قبال جامعه و مردم احساس مسئولیت میکند. رسالتی بر دوش خود احساس میکند و به آن جامه عمل میپوشاند. بی آنکه به فکر نتیجه امروز باشد . او به فردا مینگرد. و در جهت تعالی بخشیدن به آگاهی جامعه گام بر میدارد. ایا امروز احساس میکنیم که روشنفکر هستیم؟
سوای از جنبش سبز که در اعتراض به نتیجه انتخابات شکل گرفت کشور ما دچار بسیاری از ضعفهای فرهنگی,اقتصادی و اجتماعیست که هرکدام از اینها میتواند به یک جنبش تبدیل شود, البته به شرطی که اعتقاد داشته باشیم که مشکل ما فرهنگیست و را چاره ما انقلاب فرهنگیست,
آیا مشکل کشور ما شخص احمدی نژاد است؟, یا خامنه ای ؟ آیا اگر امروز موسوی به جای احمدی نژاد بود مشکلات کشور ما حل میشد؟ آیا اگر مثلا اسم جمهوری اسلامی به جمهوری دموکرات ایرانی تغییر کند دیگر مشکلی نخواهیم داشت؟
مشکل ما عدم آگاهی مردم کشور است..عدم اتحاد در میان اقشار جامعه است که از فقر فرهنگی سرچشمه میگیرد ,امروز اکثریت مردم از اقشار مختلف جامعه با شرایط سیاسی,اقتصادی,فرهنگی حاکم بر جامعه مخالفند اما فقط در حد همان مخالفت باقی مانده و هیچ حرکت اجنماعی در جهت رفع این مشکلات شکل نمیگیرد.آیا تا کنون از طرف خود مردم گامی مثبت در جهت حل این مشکلات برداشته شده؟ آیا برای کارگری که 6 ماه است حقوق نگرفته برای زنی که از شدت فقر به تن فروشی روی می آورد برای آن تحصیلکرده ای که که از بیکاری به دستفروشی روی آورده برای آن معلمی که در مسیر رفت و آمد به مدرسه مسافر کشی میکند فرقی میکند که چه کسی رهبر است یا رئیس جمهور؟ فرقی میکند که حکومت اسلامیست یا کمونیستی؟درست است که همانطور که گفته شده ریشه همه ی این مسائل در سیاست است اما عدم آشنایی با حق و حقوق شهروندی ,عدم وجود هدف مشترک, عدم آشنایی با چگونگی به دست آوردن حقوقی که از آنها ضایع شده. عدم اشنایی با روشهای مدنی اعتراض که حق قانونی آنهاست و دهها فقدان دیگر که این زمینه را برای هر دولت و حکومتی به وجود میاورد که به نظام خودکامگی و دیکتاتوری مبدل شود,
موضوعی که دولتها را مجاب میکند که بر طبق میل مردم رفتار کنند و از مسیر اصلی خود خواسته یا ناخواسته منحرف نشوند اتحاد و همدلی مردم و بیداری و آگاهی جامعه است, در واقع افسار دولتها و حکومتها در دستان ملتهای آگاه است.
اگر تاریخ قبل از انقلاب ایران به خوبی مطالعه کنیم در میابیم که از 28 مرداد 32 به بعد ایران در مسیر رشد اقتصادی صنعتی علمی و فرهنگی قرار گرفت و از کشور های منطقه پیشی گرفت و همه گان آینده ای بی نظیر برای این کشور پیش بینی میکردند اما تنها کمبودی که در کشور وجود داشت. عدم آزادی سیاسی بود.که به آن انقلاب عظیم ختم شد. اما چه شد. ایا بعد از گذشت بیش از 30 سال اهداف انقلاب به دست آمد؟!نه تنها آزادی سیاسی به دست نیامد بلکه مسیر رشد و پیشرفت کشور در مقاطعی کاملآ از حرکت خود باز ماند و در ادامه بسیار کند به مسیر خود ادامه داد. آیا امروز انقلابی دیگر میخواهیم؟؟!!
بنده شدیدآ اعتقاد دارم که امروز راه حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ما اتحاد بین مردم است. سوای از هر گرایش سیاسی و مذهبی باید قبول کنیم که امروز بیکاری ,فقر وتورم ,مشکلات تحصیل بزرگترین مشکلات کشور ماهستند و مهم این نیست که تو مسلمان هستی یا نه ,به احمدی نژاد رای دادی یا موسوی ,خامنه ای را به رهبری قبول داری یا نه. مهم این است که امروز در این کشور حق ما در حال پایمال شدن است. و اتحادی عظیم میطلبد تا آنرا به دست آوریم.
و این وظیفه ایست که روشنفکران خود را در قبال آن مسئول میدانند,آنها پس از بررسی و شناسایی مسائل , مشکلات و نیازهای جامعه با آگاهی بخشیدن ,افکار جامعه را به سمت و سوی صحیح هدایت میکنند
اما امروز که فعالین سیاسی و اجتماعی در کشور ما شدیدآ زیر ذره بین هستند و به سختی میتوانند حتی به فعالیتهای اجتماعی دست بزنند>چه کسی باید بار سنگین این رسالت را بر دوش کشد؟
آیا با خود اندیشیده ایم که ما امروز در کجای این گود به تماشا نشسته ایم؟!
آیا مشکل کشور ما شخص احمدی نژاد است؟, یا خامنه ای ؟ آیا اگر امروز موسوی به جای احمدی نژاد بود مشکلات کشور ما حل میشد؟ آیا اگر مثلا اسم جمهوری اسلامی به جمهوری دموکرات ایرانی تغییر کند دیگر مشکلی نخواهیم داشت؟
مشکل ما عدم آگاهی مردم کشور است..عدم اتحاد در میان اقشار جامعه است که از فقر فرهنگی سرچشمه میگیرد ,امروز اکثریت مردم از اقشار مختلف جامعه با شرایط سیاسی,اقتصادی,فرهنگی حاکم بر جامعه مخالفند اما فقط در حد همان مخالفت باقی مانده و هیچ حرکت اجنماعی در جهت رفع این مشکلات شکل نمیگیرد.آیا تا کنون از طرف خود مردم گامی مثبت در جهت حل این مشکلات برداشته شده؟ آیا برای کارگری که 6 ماه است حقوق نگرفته برای زنی که از شدت فقر به تن فروشی روی می آورد برای آن تحصیلکرده ای که که از بیکاری به دستفروشی روی آورده برای آن معلمی که در مسیر رفت و آمد به مدرسه مسافر کشی میکند فرقی میکند که چه کسی رهبر است یا رئیس جمهور؟ فرقی میکند که حکومت اسلامیست یا کمونیستی؟درست است که همانطور که گفته شده ریشه همه ی این مسائل در سیاست است اما عدم آشنایی با حق و حقوق شهروندی ,عدم وجود هدف مشترک, عدم آشنایی با چگونگی به دست آوردن حقوقی که از آنها ضایع شده. عدم اشنایی با روشهای مدنی اعتراض که حق قانونی آنهاست و دهها فقدان دیگر که این زمینه را برای هر دولت و حکومتی به وجود میاورد که به نظام خودکامگی و دیکتاتوری مبدل شود,
موضوعی که دولتها را مجاب میکند که بر طبق میل مردم رفتار کنند و از مسیر اصلی خود خواسته یا ناخواسته منحرف نشوند اتحاد و همدلی مردم و بیداری و آگاهی جامعه است, در واقع افسار دولتها و حکومتها در دستان ملتهای آگاه است.
اگر تاریخ قبل از انقلاب ایران به خوبی مطالعه کنیم در میابیم که از 28 مرداد 32 به بعد ایران در مسیر رشد اقتصادی صنعتی علمی و فرهنگی قرار گرفت و از کشور های منطقه پیشی گرفت و همه گان آینده ای بی نظیر برای این کشور پیش بینی میکردند اما تنها کمبودی که در کشور وجود داشت. عدم آزادی سیاسی بود.که به آن انقلاب عظیم ختم شد. اما چه شد. ایا بعد از گذشت بیش از 30 سال اهداف انقلاب به دست آمد؟!نه تنها آزادی سیاسی به دست نیامد بلکه مسیر رشد و پیشرفت کشور در مقاطعی کاملآ از حرکت خود باز ماند و در ادامه بسیار کند به مسیر خود ادامه داد. آیا امروز انقلابی دیگر میخواهیم؟؟!!
بنده شدیدآ اعتقاد دارم که امروز راه حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ما اتحاد بین مردم است. سوای از هر گرایش سیاسی و مذهبی باید قبول کنیم که امروز بیکاری ,فقر وتورم ,مشکلات تحصیل بزرگترین مشکلات کشور ماهستند و مهم این نیست که تو مسلمان هستی یا نه ,به احمدی نژاد رای دادی یا موسوی ,خامنه ای را به رهبری قبول داری یا نه. مهم این است که امروز در این کشور حق ما در حال پایمال شدن است. و اتحادی عظیم میطلبد تا آنرا به دست آوریم.
و این وظیفه ایست که روشنفکران خود را در قبال آن مسئول میدانند,آنها پس از بررسی و شناسایی مسائل , مشکلات و نیازهای جامعه با آگاهی بخشیدن ,افکار جامعه را به سمت و سوی صحیح هدایت میکنند
اما امروز که فعالین سیاسی و اجتماعی در کشور ما شدیدآ زیر ذره بین هستند و به سختی میتوانند حتی به فعالیتهای اجتماعی دست بزنند>چه کسی باید بار سنگین این رسالت را بر دوش کشد؟
آیا با خود اندیشیده ایم که ما امروز در کجای این گود به تماشا نشسته ایم؟!